تیروکمان

تیراندازی با کمان ورزشی ملی بوده و دارای قدمتی کهن در تاریخ باستان ایران می‌باشد و علاوه بر تقویت جسمانی و پرورش اندامهای فوقانی بدن، فواید و محاسن زیادی که در آن نهفته است مورد توجه زیاد قرار گرفته است. از آنجایی که در ورزش تیراندازی با کمان فرد کماندار هنگام تیراندازی می‌بایست به سمت هدف تمرکز نماید، بنابراین تمرکز ظاهری و تکراری بودن آن موجب تمرکز باطنی، افزایش دقت و قوه ادراک می‌گردد و تمرین این فرآیند موجب ارتقاء تمرکز، روحیه خودباوری، خودکنترلی، قضاوت صحیح و تصمیم‌گیری راسخ در زندگی فردی، تحصیلی، مدیریتی، و اجتماعی شخص کماندار می‌گردد.

 

تا قبل از سال ۱۳۸۲، اين رشته ورزشی به صورت يک کميته و انجمن تحت نظارت فدراسيون تيراندازی فعاليت می نمود و فی الواقع اين رشته ورزشی مهجور و ناشناخته باقی مانده بود و فاقد يک سيستم منسجم جهت ساماندهی و سازماندهی کمانداران و مربيان و علاقمندان به اين رشته و برگزاری کلاسهای آموزشی، داوری، مربيگری، شناسايي و جذب استعدادهای ورزشی، برگزاری مسابقات داخلی، اعزام به مسابقات برون مرزی و کسب مدال و عناوين قهرمانی بود تا اينکه با موافقت رياست وقت سازمان تربيت بدنی اين کميته از فدراسيون تيراندازی منفک و به صورت فدراسيون مستقل تيراندازی باکمان آغاز به کار کرد.

آرش کمانگیر کیست؟
آرش کمانگیر شخصیتی نیمه اسطوره ای ـ نیمه تاریخی است به این علت که به دوران پیشدادی تعلق دارد که هنوز ماهیت زمانی و مکانی آن از سوی دانش هایی نظیر تاریخ نگاری نوین و باستان شناسی، آشکار و قطعی نگردیده است. همچنین زندگی و مرگ آرش در پرده ای از داستان های افسانه ای پنهان است زیرا مردمان حوزه ایران فرهنگی در طول دو هزار سال پیش به وی باور داشته اند.
در بسیاری از منابع ادبی و مذهبی پیش از اسلام همچون یشت‌ها، مینوی خرد، بندهش، گزیده‌های زادسپرم، ماه فروردین روز خرداد، شهرستان‌های ایران، یادگار جاماسبی و…، همچنین منابع تاریخی دوره اسلامی همچون آثار الباقیه، غرر اخبار، تاریخ طبری، اخبار الطوال، زین‌الاخبار، تجارب الامم، البدء و التاریخ، مجمل التواریخ و القصص، الکامل، القانون، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا، روضه المنجمین، طبقات ناصری، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، روضه‌الصفا و… از آرش یاد شده است

قدیمی ترین منبعی که در خصوص «آرش کمانگیر» نوشته شده است «یشت هشتم» کتاب اوستا است که بند ششم آن به زندگی آرش اشاره می کند و شاهکاری که او انجام داد یعنی پرتاب تیری از کوه «اَیریوخشوئه» به کوه «خونونت» که باعث شد این کمانگیر به درجه بالایی از شهرت برسد.
آرش کمانگیر یا آرش تیرانداز یا شیواتیر (به اوستایی: اِرِخشَه و به پهلوی اِرَش شیپاک تیر) نام یکی از اسطوره های کهن ایرانی است که طبق داستان هایی که از او نقل شده است از ساکنان طبرستان (آمل) بوده است. آرش هم دوره با جمشید است، پادشاه ششم سلسله پیشدادیان اما با اینحال شهرت آرش به زمان هفتمین پادشاهی پیشدادیان برمی گردد و ماجرای شگفت انگیز این تیر افسانه ای نیز به زمان همین پادشاه برمی گردد. زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی جنگی سخت بین ایرانیان و تورانیان در گرفت و این آرش بود که میان مرگ و زندگی، جانفشانی برای وطن را انتخاب کرد تا عنوان نخستین جانفشان راه میهن را از آن خود کند و همیشه به عنوان سمبلی از رشادت در سرتاسر کشور بدرخشد.

داستان آرش کمانگیر
آرش جزو سپاهیان منوچهر پیشدادی بود که بعد از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی انتخاب شد تا تیری بیندازد و مرز ایران و توران را انتخاب کند. ماجرای تیراندازی آرش کمانگیر از آنجا شروع شد که منوچهر پیشدادی به عنوان هفتمین پادشاه پیشدادیان بعد از «کیومرث»، «هوشنگ»، «تهمورث»، «جمشید»، «ضحاک تازی» و «فریدون» بر تخت پادشاهی نشست و حکمرانی اش را شروع کرد.
در زمانی که منوچهر مشغول پادشاهی بود همه چیز به آرامی پیش می رفت تا اینکه در یکی از جنگ هایی که با تورانیان داشت از آنها شکست خورد و پادشاه آنها یعنی افراسیاب، سپاهیان ایران در مازندران را محاصره کرد.
منوچهر، پادشاه پیشدادی، از افراسیاب تورانی در سال های پایانی فرومانروایی خود شکست خورد و به مازندران پناهنده شد.
طبق روایت ها، منوچهر پیشدادی ۱۶۰ سال حکمرانی کرد و از این مدت طولانی بیش از ۱۲۰ سال صرف جنگ با افراسیاب و سپاهیانش شد. منوچهر برای نجات سپاهیان خود و اینکه بتواند اوضاع را آرام کند مدتی به فکر فرو رفت. طولی نکشید که او تصمیم گرفت تن به سازش بدهد چرا که می دانست در غیاب پهلوانان بزرگی مثل رستم و زال که آن زمان غایب بودند، سازش بهترین راه است.
تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند و برای پذیرش این پیشنهاد سازش و کوچک‌انگاری ایرانیان پیشنهاد می‌کنند که یکی از پهلوانان ایرانی تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود.
پیشنهاد افراسیاب برای صلح این بود که یک نفر بر سر کوه دماوند برود و از آنجا تیری رها کند تا مرز بین ایران و توران با همین تیر مشخص شود و جنگی که سالهاست بین آنها درگرفته پایان یابد. پیشدادیان در این بین خواستار پیکی شدند تا موضوع صلح را به گوش منوچهر پیشدادی برساند.
پیکی که از سوی ایرانیان به توران رفت تا این پیغام را دریافت کن آرش بود. پهلوانی از خطه ایران که تیراندازی قابل و ماهر بود. او برای رساندن پیغام نزد تورانیان رفت اما آنها از این فرصت استفاده کردند و برای کوچک شمردن منوچهر و مردم سرزمینش تصمیم گرفتند از همان شخصی که برای گرفتن پیغام نزدشان آمده بود به عنوان کسی که تیر را می اندازد استفاده کنند. آنها به خیالشان با انتخاب آرش کاری کردند که مرز ایران به کوچکترین محدوده تبدیل شود و بقیه مساحت ایران به آنان برسد اما نمیدانستند با چه قهرمانی روبرو هستند. او کسی بود که برای نجات مرزهای سرزمینش از هیچ کوشی دریغ نکرد بعد از اینکه این خبر به گوش ایرانیان رسید آنها دچار تشویش شدند که چطور شخصی مانند آرش می تواند این مرز را مشخص کند. همه با خود می گفتند این سرآغاز ننگی بزرگ برای ایرانیان است چرا که قطعا این جوان نخواهد توانست تیر را به فاصله زیادی پرتاب کند اما آنها فکر نمی کردند این تیر بعدها چقدر در متون افسانه ای و اسطوره ای ارزشمند خواهد شد.
آرش اسطوره مازندران، زمانی که ماجرا را از زبان تورانیان شنید تصمیم خود را درباره پرتاب تیر گرفت. او می دانست که در این راه برای حفظ ایران باید جانش را نثار کند، به همین دلیل بر فراز دماوند رفت و از نقطه شکست ایرانیان (گفته می شود در نزدیکی ساری یا آمل بوده) تیری را آماده رها کردن کرد. آرش می دانست که هر چقدر تیرش را دورتر پرتاب کند مرز ایران را از هجوم تورانیان دورتر می کند و همین به او انگیزه می داد تا هر چه در توان دارد به کار بگیرد.
در زمان پرتاب تیر، الهه زمین «اسپندارمذ» به همراهی و کمک آرش آمد تا به او در این زمینه یاری برساند. او تیر و کمانی در اختیار آرش قرار داد و به او گفت می توانی از تیر معمولی استفاده کنی و آن را به چند متر آنطرف تر بیندازی و مرز کشور را تا آنجا گسترش دهی، یا اینکه این تیر و کمان را از من قبول کنی و با پذیرفتن اینکه زندگی ات را به خطر بیندازی مرز ایران را حفظ کنی. این تیر تمام وجود تو را به انرژی تبدیل می کند و تیر را به دورترین نقطه ممکن فرود می آورد تا نیرنگ تورانیان را برای کمتر کردن مساحت ایران بی اثر کند. آرش بعد از شنیدن حرف های فرشته زمین، تیر و کمان را از او گرفت و انتخاب کرد و با این کار انتخاب کرد که در راه ایران جانش را نثار کند. آرش کمان و تیر را از اسپندارمذ گرفت و تمام وجودش را در تیر گذاشت و آنرا پرتاب کرد.
البته در برخی منابع ذکر شده ایرانیان برای پرتاب آن تیر سرنوشت ساز، آرش کمانگیر را که در تیراندازی چیره دست و پرآوازه بود، برگزیدند. آرش کمانگیر بر بالای کوهی رفت و در کمانش تیر گذاشت و کمان را کشید و تیر پرتاب شد ولی به فرمان خداوند، باد باعث شد تا تیر از آن کوه به آن سوی خراسان پرتاب شود.
تیر از صبح تا غروب حرکت کرده و بر درخت گردویی در کنار رود جیحون یا آمودریا فرود می آید که به آن مکان مرز ایران و توران می گویند. آرش کمانگیر بعد از این تیراندازی از خستگی می میرد. وی هستی اش را بر پای تیر می ریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش می شود و جانش در تیر دمیده می شود.
آرش کمانگیر آزادی را برگزید. او برای مرزهای ایران زمین آزادی را پس گرفت و خودش به قهرمانی اسطوره ای تبدیل شد.
براساس نوشته های اسلامی، تیر آرش کمانگیر از جایی در طبرستان، کوه رویان، قلعه ی آمل، کوه دماوند یا ساری پرتاب شده است. جایی که آن تیر او فرود آمد، کوهی به نام خونونت در اوستا است که احتمالا همان کوهیست که در شاهنامه و کتاب ویس و رامین از آن با نام هماون یاد شده و کوهی در شرق کوه های شمال خراسان است. نویسنده ی مجمع التواریخ آنرا در جایی بین نیشابور و سرخس می داند، در ویس و رامین و تاریخ طبرستان آن را جایی در مرو دانسته اند. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین این گونه آورده است:” از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر”.